معاد در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

معناي دنيا و آخرت

واژه دنيا، مؤنث اَدني است. اگر آن را از مادّه «دنيءَ» و «دناءَت» بگيريم به معناي پست تر و خسيس تر است و اگر آن را از ريشه «دنوّ» به حساب آوريم به معناي نزديك تر است. بر اين اساس، همواره واژه دنيا نياز به موصوف يا متعلَق دارد؛ مانند حيات دنيا، عذاب دنيا، سعادت دنيا، گرفتاري دنيا، ثروت دنيا، متاع دنيا، حبّ دنيا، غرور دنيا، جاه دنيا، رياست دنيا.

 

واژه آخِر (بر وزن فاعل) و آخرت مقابل اول و به معناي واپس و پسين است. در قرآن مجيد بر قيامت و نشئه ديگر (الدارالآخرة) و (اليوم الآخرة) اطلاق شده، و اين از آن جهت است كه زندگي دنيا اوّل، و زندگي عقبي آخِر و پس از آن است. زندگي دنيا را يا از اين حيث «دنيا» مي‏گوييم كه نسبت به زندگي آخرت پست‏تر و ناچيزتر است، يا از اين جهت كه زندگي كنوني از زندگي آخرت به ما نزديكتر است..

 

از آيات قرآن استفاده مي‏شود كه دنيا به معناي دوم است و اصل آن از ريشه دنوّ به معناي نزديكي است، زيرا در آيات زيادي در برابر آخرت قرار گرفته است؛ مانند: (أولئك الّذين اشتروُا الحياة الدّنيا بالآخرة)، (ربّنا آتنا في الدّنيا حسنةً و في الآخرة حسنةً)، (حبطتْ أعمالُهم في الدّنيا و الآخرة).

 

واژه دنيا 115 بار در قرآن كريم تكرار شده و در همه موارد صفت زندگي كُنوني است، مگر در چهار مورد كه صفت آسمان و منطقه خاصي از زمين قرار گرفته است؛ مانند: (إذ أنتم بالعُدْوَةِ الدّنيا و هم بالعُدوَةِ القُصوي و الرّكب أسفل منكم)؛ «عُدْوَه» به معناي حاشيه و كنار بيابان است و «قصوي» مؤنّث أقصاست؛ يعني آن گاه كه شما مسلمانان در نزديك ترين حاشيه بيابان مدينه بوديد و كافران در دورترين كناره آن و كاروان ابوسفيان پايين‏تر از شما بود، و مانند: (إنّا زيّنّا السّماء الدّنيا بزينةٍ الكواكب) وهمچنين است آيه دوازده سوره فصلت و آيه پنج سوره ملك. در اين آيات كلمه دنيا قطعاً به معناي نزديك تر است..

 

جوهري در صحاح گفته است: دنيا براثر نزديك بودنش دنيا ناميده شده است. در قاموس اللّغه و أقرب الموارد مي‏خوانيم دنيا مقابل آخرت است و در نهايه مي‏گويد: دنيا اسم اين زندگي است كه آخرت از آن دور است و مفردات راغب همه اين موارد را يكجا ذكر كرده است..

 

بنابراين، آسمان، زمين، دريا، صحرا، جنگل‏ها، درختان و ساير موجودات مادّي و عنصري را نمي‏توان دنياي مصطلح كه مذوم است ناميد، بلكه همه اينها آيات الهي به شمار مي‏روند. آنها در نشان دادن قدرت خداوند و تسبيح او و سجود او كوتاهي نمي‏كنند: (وإنْ من شيءٍ إلّا يسبّح بحمده). همه اينها در خدمت بشر و مسخر اوست بلكه هر جا سخن از من و ما در ميان آيد و از امور اعتباري سوء استفاده اخلاقي و عقيدتي شود، عنوان دنياي مذموم به خود مي‏گيرد؛ مانند: (أنا أكثر منك مالا ً و أعزّ نفَراً). مردي كه در باغ او ميوه بسيار بود، در مقام گفتگو و مفاخرت به دوستش گفت: دارايي من بيشتر از توست و از حيث خدم و حشم نيز محترم و عزيزترم.

 

تبيين دنيا در قرآن

 

در فنّ منطق آمده است كه اشياي عالم هستي به يكي از پنج روش تعريف و تبيين مي‏شود: حد تامّ، حدّ ناقص، رسم تامّ و رسم ناقص و تمثيل و قرآن كريم در تعريف دنيا گاهي از شيوه تمثيل بهره مي‏گيرد. از جمله درباره شناساندن زندگاني دنيا مي‏فرمايد: (إنّما مثَلُ الحياة الدّنيا كماءٍ أنزلناه من السّماءِ فاختَلط به نبات الأرض ممّا يأكل النّاسُ و الأنعامُ حتّي إذا أخذت الأرضُ زخرفَها و ازّيّنت و ظنّ أهلها أنّهم قادرون عليها أتاها أمرنا ليلا ً أو نهاراً فجعلناها حصيداً كأَنْ لم تَغن بالأمس كذلك نفصّل الآيات لقومٍ يتفكّرون)؛ همانا مَثَل زندگي دنيا مانند آبي است كه از آسمان‏ها فرو فرستاديم، تا با آن انواع مختلف گياه زمين از آنچه آدميان و حيوانات تغذيه كنند برويد. تا آن گاه كه زمين از خرّمي و سبزي به خود زيور بسته و آرايش كرده و اهل آن خود را بر آن قادر و متصرّف پندارند كه ناگهان فرمان ما به شب يا روز در رسد و آن همه زيور زمين را درو كند وچنان خشك شود كه گويي ديروز در آن سرزمين نبوده است. اين گونه خدا آياتش را روشن براي اهل فكرت بيان مي‏كند..

 

خداوند در آيه ديگر بسان تمثيل مزبور مي‏فرمايد: (و اضرب لهم مثل الحياة الدّنيا كماءٍ أنزلناه من السّماءِ فاختلط به نبات الأرض فأصبح هشيماً تَذْرُوه الرّياح و كان اللّه علي كلّ شي‏ء مقتدراً)؛ اي پيامبر براي امّتْ زندگاني دنيا را اين‏گونه مَثَل زن، كه ما آبي از آسمان نازل كرديم و به آن آب درختان و نباتات گوناگون زمين درهم پيچيده و خرم برويد. سپس صبحگاهي همه درهم شكسته و خشك شود و به دست بادها زير و زبر گردد و خدا بر همه چيز در جهان اقتدار كامل دارد..

 

خداي سبحان در اين آيات دنيا را به مظاهر طبيعت تعريف كرده است. پس طبيعت و مظاهر آنْ دنيا نيست وگرنه اتحاد مثال و ممثل و معرِّف و معرَّف لازم مي‏آمد..

 

قرآن كريم زندگاني دنيا را كالاي غرور و متاع فريب دهنده معرفي مي‏كند: (فلاتغُرّنّكم الحياة الدّنيا)؛ زندگي دنيا البته شما را فريب ندهد؛ (و ما الحياة الدّنيا إلّا متاع الغرور)؛ اساساً زندگاني دنيا كالاي فريب است..

 

اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) درباره اين كه دنيا پست ترين عوالم و نازل ترين آنهاست مي‏فرمايد: از فرومايگي دنياست كه در هيچ عالمي جز در اين دنيا معصيت خدا نمي‏شود: «مِن هوان الدّنيا علي اللّه أنّه لا يُعصي إلّا فيها و لا يُنال ما عنده إلّا بتركها» و انسان هرگز به مقام‏هاي عالي نمي‏رسد، مگر اين كه تعلقات دنيوي را ترك گويد..

 

مراحل پنج گانه دنيا

 

اشاره شد كه بي‏اعتنايي به دنيا به معناي بيهوده انگاري زمين و آسمان نيست..

 

بيهوده انگاري مظاهر آفرينش خدا از نظر قرآن باطل و بينش كافران است: (و ما خلقنا السّماء و الأرض و ما بينهما باطلا ً ذلك ظنُّ الّذين كفروا فويلٌ للّذين كفروا من النّار)؛ ما آسمان و زمين و هر چه بين آنهاست بازيچه و باطل نيافريديم. اين گمان كافران است. واي بر كافران از عذاب سخت آتش دوزخ. نظام كيهاني بي‏هدف نيست. اين پندار باطل كافران است كه مي‏گويند جهان هستي همين دنياست و بس و اين زندگي با مرگ پايان مي‏پذيرد و انسان با مردن نابود مي‏شود و جهان به سمت نابودي در حركت است؛ سرّ بطلان اين پندار اين است كه خداوند حكيم است و حكيم هرگز كار بيهوده و بي‏هدف نمي‌كند و همان‏طور كه قبلا ً بيان شد نظام غير از «زندگي دنيا» است كه به ديدگاه انسان و بينش او ارتباط دارد. قرآن مي‏فرمايد: (إعلموا أنّما الحياة الدّنيا لعِب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر في الأموال و الأولاد كمثل غيثٍ أعجب الكُفّارَ نباته ثم يهيج فتره مُصفرّاً ثم يكون حُطاماً و في الآخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان و ما الحياة الدّنيا إلّا متاع الغرور)؛ بدانيد كه زندگاني دنيا به حقيقت بازيچه‏اي كودكانه است و لهو و سرگرمي و آرايش و تفاخر و خودستايي با يكديگر و حرصِ افزودن مال و فرزندان. اين حقيقت دنياست و در مَثَل مانند باراني است كه به موقع ببارد و گياهي در پي آن از زمين برويد كه برزگر يا كافران دنياپرست را به شگفت آرد و سپس بنگري كه زرد و خشك شود و بپوسد. در جهان آخرت دنياطلبان را عذاب سخت جهنم و مؤمنان را آمرزش و نيز خشنودي الهي نصيب است. بدانيد كه دنيا جز متاع فريب و غرور چيزي نيست. بنابراين، غفلت، سرگرمي، تجمّل، تفاخر و تكاثْر دوران‏هاي پنج گانه انسان دنيا مدار را تشكيل مي‏دهد..

 

نخست دوران كودكي است كه زندگي در هاله‏اي از غفلت، بي‌خبري و بازي فرو مي‏رود. سپس مرحله نوجواني فرا مي‏رسد و سرگرمي جاي بازي را مي‏گيرد. در اين مرحله انسان به دنبال مسائلي است كه او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدّي دور دارد. مرحله سوم، مرحله جواني، شور، عشق و تجمّل پرستي است. در مرحله چهارم احساسات كسب «مقام و فخر» در انسان خودنمايي مي‏كند و در مرحله پنجم به فكر افزايش مال و جمع ثروت و نفرات مي‏افتد..

 

قرآن همه اين مراحل را متاع فريب و نيرنگ مي‏داند. بنابراين، دنيا ابزاري است براي خودفريبي و فريب‌دادن ديگران. اين در مورد كساني است كه دنيا را هدف نهايي خود قرار مي‏دهند، به آن دل مي‏بندند، بر آن تكيه مي‏كنند و آخرين آرزويشان دست يازيدن به آن است..

 

اما اگر مواهب اين جهان مادي وسيله‏اي براي وصول به ارزش‏هاي والاي انساني و سعادت جاودان باشد، هرگز دنياي مذموم نيست، بلكه مزرعه آخرت و پلي براي رسيدن به هدف‏هاي بزرگ است..

 

توجه به دنيا و مواهب آن به عنوان «گذرگاه» (مَمَرّ، مَعْبَر) يا «قرارگاه» (مَقَرّ) دو جهت گيري مختلف به انسان ارائه مي‏دهد كه يكي مايه نزاع، فساد، تجاوز، بيدادگري، طغيان و غفلت است و ديگري وسيله داد، آگاهي، ايثار، فداكاري، برادري و گذشت است. يكي عِفريت جهل و نِفْريت ظلم است و ديگري فرشته علم و هماي عدل است، يكي طغواي نابخردان است و ديگري تقواي خردمندان..

 

قرآن حكيم براي هر يك از مراحل ياد شده دنياي مذموم گاهي يك يا چند آيه نازل فرموده است. گاهي به عنوان «لهو ولعب»، مانند: (و ما الحياة الدنيا إلّا لعِب و لهو) و گاهي به عنوان «متاع غرور»، مانند: (و ما الحياة الدّنيا إلا متاع الغرور) و زماني به عنوان «متاع قليل»، مانند: (قل متاع الدّنيا قليل و الآخرة خير لمن اتّقي)؛ اي رسول ما بگو كه زندگاني دنيا متاعي اندك است و جهان آخرت براي هر كه خداترس باشد بسيار بهتر از دنياست و گاهي به عنوان «متاع ناچيز»، مانند: (تبتغون عرض الحياة الدّنيا)؛ خواهان متاع و سرمايه ناچيز دنيا هستيد..

 

بنابراين، زمين، آسمان، ابر، باد، مه، آفتاب و ماهتاب سراسر آيات الهي و مظاهر جمال و جلال حق، نشانه حق، مجراي فيض، آينه دار خداوند و ظهور حكمت عملي و پياده شده آن است و هرگز دنياي مصطلح نيست، بلكه دنيا همان قراردادهاي ويژه‏اي است كه جهت زندگي مادي برنامه ريزي مي‏شود و انسان فريب آن‏ها را مي‏خورد؛ مانند: فخرها، خيال زدگي‏ها، دلباختگي‏ها، پيوندهاي اعتباري، القاب، پست و مقام و جاه..

 

امير مؤمنان (عليه‏السلام) با واژگاني بليغ و زيبا دنيا را چنين معرفي مي‏فرمايد: «تغرّ و تضرّ و تمرّ إنّ اللّه تعالي لم يرضها ثواباً لأوليائه و لا عقاباً لأعدائه وإنّ أهل الدّنيا كركبٍ بينا هم حَلّوا إذ صاح بهم سائقهم فارتحلوا»؛ دنيا با زينت و آرايش خود فريب مي‏دهد و به بلا و گرفتاري‏هايش زيان مي‏رساند و به سرعت و شتاب مي‏گذرد. خداوند سبحان بر اثر حقارت و پستي دنيا راضي نگشت كه آن را پاداش دوستان خود يا كيفر دشمنانش قرار دهد. اهل دنيا مانند كارواني هستند كه در حالي كه فرود آمده اند تا رفع خستگي كنند ناگاه راننده آنان برآنها بانگ زند: كوچ كنيد كه اين مكان جاي استراحت نيست. پس كوچ كنند. از اين رو با سفارش اكيد فرمود: «فعليكم بالجدّ و الاجتهاد و التّأهب و الاستعداد و التزوّد فى منزل الزّاد و لاتغرنّكم الحياة الدّنيا كما غرّت من كان قبلكم مِن الأمم الماضيه و القرونِ الخالية...»؛ بر شما باد به سعي و كوشش به طاعت و بندگي، آماده بودن و توشه برداشتن براي سفر آخرت در جاي توشه گرفتن. زندگي دنيا شما را فريب ندهد، چنان‏كه پيشنيان شما را كه گذشتند و رفتند فريب داد؛ آنان كه شير آن را دوشيدند و فريب آن را خوردند و شماره آن را از بين برده روزهايش را به بي‏خبري به سر بردند و تازه آن را كهنه كردند، خانه‏هايشان گورها و دارايي آنان ميراث ديگران گرديد. هر كه بر سر گورشان آمد نمي‏شناسند و به كسي كه برايشان بگريد اهميت نمي‏دهند، و به كسي كه آنان را بخواند پاسخ نمي‏دهند: «فاحذروا الدّنيا فإنّها غدّارة غرّارة خَدوع، معطية منوع، مُلبسة نزوع، لا يدوم رخاؤها و لا ينقضي عناؤها و لا يركد بلاؤها»؛ پس از دنيا بپرهيزيد كه بسيار مكركننده فريب دهنده و بازي دهنده است. بخشنده‏اي است پس گيرنده و پوشاننده‏اي است كَننده (اگر چند روزي به كسي روي آورد و كالايي به او ارزاني داشت، به زودي به او پشت كرده، از او پس مي‏گيرد). آسايش آن هميشگي نيست، رنج آن به سر نمي‏رسد،و بلا و درد آن آرام نمي‏گيرد.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها معاد در قرآن